کي ديگ از فانتزياي معکوسم اينه که با دوس دختر فرضيم تو خيابون قدم بزنم بعدش يه پسره هيکلي بياد بهش تيکه بندازه منم مثل هميشه جو بگيره صداش کنم آهااااي خوشگل پسر بيا اينجا بينم,چيزي گفتي؟؟؟
اونم يقم رو بگيره بگه آره,مشکليه؟
منم بگم:نه داداش نوکرتم,غلط کردم بيخيال جون مادرت و اون بره
بعد دوس دخترم بگه خاک تو سرت اگه نزديک ولنتاين نبود و پرايد نداشتي آدم حسابت نميکردم!!
منم بهم بربخوره و با صحنه آهسته برم بزنم پسره صداي سگ بده
و در حالي که با افتخار برگشتم پيش دوست دخترم پسره اسلحش رو در بياره از پشت بزنه تو قلبم و بيوفتم رو زانوهاي دوس دخترم اون داد بزنه نه فلاني تو نبايد بميري!!!منم تف کنم تو صورتش و بميرم!!!
دوستان پرسيدن فلاني جان چرا تف کردي؟؟ بعله سوال جالبيه اما اونش به خودمون مربوطه,با هم شوخي داشتيم
تو عروسي نشسته بودم
يه بچه 3 ، 4 ساله اومد يک هسته هلو داد بهم منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زير ميز
چند ثانيه بعد ديدم دوباره آوردش
اين دفعه پرتش کردم يه جاي دور ديدم دوباره آورد!
مي خواستم اين بار خيلي دور بندازمش که بغل دستيم بهم گفت آقا اين بچس سگ نيست!
طرف باباي بچه بود
سلامتی خانم هایی که میخوان پارک دوبل کنن
، دستشون میخوره به برف پاک کن
اشتباهی میزنن تو دنده چهار به جای دنده عقب
آخر سر هم خاموش میکنن
چرا درِ يخچالو شيشه اي نميسازن تا قبل از باز کردن بفهميم چيز جديدي توش نيست؟
پس اين دانشمندا چه غلطي ميکنن؟
الان تعداد دخترا ازپسرا تو سفره خونه ها بيشتره!
فکرکنم پسرا ميرن کلاس گلدوزي وسفره آرايي
تازه وقت آرايشگاه هم دارن ...
بعدشم قليون واسه پوست شون ضرر داره
آقا میدونید چرا پراید گرون شده؟نمی دونید که…
چون راحت میره تو پارکینگ راحتم از پارکینگ در میاد.
امکانات از این بیشتر میخواین.؟
می دانی … !؟
به رویت نیاوردم … !
از همان زمانی که جای ” تو ”به ” من ” گفتی : ” شما “
فهمیدم
پای ” او ” در میان است . . .!!!
بعداز مدتـــ ها ديدمش..
دستامو گرفتو گفتــ چقدر دستاتـــ تغيير کرده..
خودمو کنترل کردم و فقط لبخندي زدم..
تو دلم گريه کردم و دم گوشش گفتم:
بي معرفتــــــ! دستاي من تغيير نکرده.. دستات به دستاي اون عادت کرده
مــــن چرک نویس احساسات تو نیستمــــ !
ـــ“دوستـت دارم”ـــ هایت راــــ
جـــای دیگری تمرین کنـــ !
دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …
اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ،
باز زیر چتر دیگرانی . . .
سمش را ميگذاريم : دوست مجازي اما آنسو يك آدم حقيقي نشسته است . . .
خصوصياتش را كه نميتواند مخفي كند . . .
وقتي دلتنگي هايش را مينويسد وقت ميگذارد برايم . . .
وقت ميگذارم برايش . . . نگرانش ميشوم . . . دلتنگش ميشوم . . .
وقتي در صحبت هايم ، به عنوان دوست ياد ميشود . . .
مطمئن ميشوم كه حقيقي ست ، هر چند كنار هم نباشيم . . .
من برايش سلامتي و شادي آرزو دارم هر كجا كه باشد . . .
♥♥♥ همه شما دوستانم در دنياي مجازي رو دوست دارم♥♥♥
برچسبها: مجاز
رفتم نشستم کنارش گفتم :
برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی ؟
گفت : بفروشم که چی ؟ تا دیروز می فروختم که با پولش
آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد ،
با گریه گفت : تو می خواستی گـُل بخری ؟
گفتم : بخرم که چی ؟ تا دیروز می خریدم برای عشقم
امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...! اشکاشو که پاک کرد
یه گـل بهم داد گفت :بگیر باید از نو شروع کرد
تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم . . .
از دلـتـنـگـی ام ...
گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم ...
خـوابـت را بـبـیـنـم ...
مـیـفـهـمـی ؟!!
فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!
++ من،عاشقانه هایم را در گوشِ نسیمی زمزمه کردم که از حوالی چشـــــــــمانِ تو عبور می کرد...
++ با مرورِ تو هیچ چیز عوض نمی شود تنها تو را از بَر می شوم!
++ بابت تاخیرم عذر میخام جبران میکنم!
دلم دریای آتیـــشه
دارم میسوزم از این تـــب
تو آغوش یکی دیگــه چرا تو فکرتم هر شب
تو هم شاید شبیــه من گرفتاری و بیـــتابی
تو آغوش یکــی دیـگه به یاد مــن نمیـــخوابی
نگاهش میکنم انگار همه دنیامو گم کردم
نمیدونه که تو چشماش به دنبال تــو میگردم
میاد دستامو میگیـــره بهم میگه چقد ســردی
منم میخندم و میــگم عزیــزم اشتباه کردی
خیال دیدن چشمات منو راحت نمــــیذاره
دلت یک عمر احساسو به قلب من بده کاره
تو هم شاید شبیه من یه جایی اشتباه کــردی
دلت پیش منه امـــا تنیتونی که برگردی
پشیمون میشی و انگار شب و روزاتو گم کردی
مثل من که شب و روزم داره رد میشه با سردی
یه رازی بین ما بـــوده که مارو دور کرد از هــم
ولی یادت توی قلبم نمیذاره ازت رد شـــم
حالا که قسمت این بوده به یادت اشـک میریزم
از اینجا تا ته دنیــــا من از عشق تو لبریزم
حالا که قسمت این بوده باید همخونه شم با غم
که بعد از تو نمیتونم واسه یک لحظه عاشق شم
از تو به آسمانها رسیدم ، شدم خورشید و بر روی دنیا تابیدم ! از تو به دریاها رسیدم ، مثل یک موج خروشان در آغوش ساحل قلبت خوابیدم! از تو به عشق رسیدم ، عاشق شدم و راز عشق را فهمیدم ! از تو به همه چیز رسیدم ، شدم همدلی برایت و همه درد دل هایت را شنیدم! از تو به فرداها رسیدم ، خوشبختی را در کنار تو بر روی صفحه دفتر عشق کشیدم! از تو به رویاها رسیدم ، در خیالم به حقیقت رسیدم ، تو را لمس کردم و طعم عشق را با تو چشیدم! روزها میگذرد ، لحظه به لحظه با تو شیرین است ، زندگی ام با تو همین است که من رسیده ام به جایی که دلم نمیخواد هیچگاه ترک کنم این دنیای عاشقانه را! رها کردی مرا از تنهایی آنگاه که نسیم عشقت گرد و غبارها را از دلم برد، آنگاه که امواج پر از عشقت غمها را از دلم شست ، شدم عاشق و نشستم در دلت ، هنوز به یاد دارم معجزه آن چشمهایت ! رسیده ام به جایی بهتر از تمام دنیا ، به جایی که پر از آرامش است ، آری قلبت برایم یک کلبه عاشقانه است ، که همیشه بمانم در آن ، تا از آن به تو برسم ، تا از تو دوباره به قلبت برسم! از تو به جایی رسیدم که دلم همیشه میخواست ، این تصویر را همیشه دلم، در ذهنم میساخت که یکی باشد مثل تو ، مرا در این حال و هوای عاشقانه ببرد ، تا از این رو به آن رو شوم ، این رو خیره به چشمهایت ، آن رو یک عمر گرفتارت ! از تو به تو رسیدم ، شدم قلبی و برایت تپیدم ، تا از تپشهای من ، مال تو باشم ، همیشه و همه جا جزئی از وجود تو باشم…
شعري از مهدي لقمانـــي
خدا رو شاهد میگیرم جز تو به هیچکی دل ندم
هر کی بیاد سراغ من جواب رد بهش بدم
میگم که عشق من تویی
بود و نبود من تویی
هر کی بگه دوست دارم
میگم وجود من تویی
خیلی وقت است که دلم برای کسی تنگ است
خیلی وقت است این دل بهانه میگیرددلم تنگ است و از این دلتنگی چشمهایم بارانیست .
چشمهایم بارانیست و دلم هوای او را کرده است.
یک عالمه درد دل در این دل خسته نهفته است.
دلم تنگ است برای لحظه ای دیدار ، برای لحظه ای نگاه به چشمانش .
دلم برای کسی تنگ است که او در کنارم نیست .
دلم بدجور هوایش را کرده است .